پست 2 رز سرخ من

ساخت وبلاگ
متین:توروخدا ساکت عسل...بزار میدون رو ببینم عسل:مسخره می کنی؟ زد زیر خنده وگفت:می خواستم ببینم این آدم هایی که تاز از خارج برمی گردن و کلی به راننده تاکسی پول می دن که دور این میدون بچرخه چه حسی دارن سورن:بابا تو دیوونه ای... تموم راه رو با شوخی و خنده گذروندیم و تا رسیدیم به خونه...بعداز خوردم یه شام مفصل که توسط مریم خانوم و دخترهاش تدارک دیده شده بود.یکم نشستیم کنار هم و شروع کردیم به حرف زدن...نیست که اصلا سر شام حرف نزدیم به خاطر اونه!آره جون خودت"تازه"شروع کردیم به حرف زدن...متین:مانی وناصرخان کجان؟سورن:والا ما هم بی خبریم از ظهر به اینور خبری ازشون نیستمتین:نکنه دزدیده باشنشون؟نیلوفر:آره شاید نیست که مانی وعمو بچه های یک ساله ان حتما دزدیدنشون نادرخان:بد به دلتون راه ندید هر جا باشن پیداشون می شه سورن:مثه این که صدای ماشین اومد متین:آره...آره منم شنیدم. بعد پنج دقیقه مانی و ناصرخان اومدن وبعد از روبوسی و سلام واحوال پرسی ولو شدن رومبل سورن:کجا بودین شما از ظهر پیداتون نیست مانی:رفته بودیم آپارتمان من کارهای مهمونی فردا رو انجام بدیم...مردیم از خستگینادر خان:حالا همه کارها رو کردین؟ ناصرخان:آره فقط میوه وشیرینی وغذا مونده که سفارش دادیم همون فردا بیارن متین:شام خوردین؟ مانی:آره یه چیزهایی خوردیم... نادرخان:اینطور که معلومه همه خیلی خسته هستیم...بهتره که بخوابیم با موافقت همه مون رفتیم بالا ومتین هم اومد تو اتاق ما... متین:خب چه خبر؟چه کردین؟این رو گفت و نشست لبه تخت...سورن:هرکاری که کردیم تو رو هم تو جریانش قرار دادم...امروز هم به دستور رئیس رفتیم توی باغ و یه نقشه کلی کشیدیم...متین اینا فقط دارن زیر آبی میرن ها...مثلا همین امروز نمی تونستن بگن دارن می رن خونه مانی روحا پست 2 رز سرخ من...ادامه مطلب
ما را در سایت پست 2 رز سرخ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : go2cottage بازدید : 44 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 6:38

رو به نوا کردم. - بیا این جا ببینمت .با گریه به سمتم اومد و خودش رو توی بغلم انداخت .- برای چی گریه می کنی بابایی ؟ - همه به شما حمله کردن من ترسیدم .دریا نتونست خودش رو کنترل کنه و خندید من هم خندم گرفت. پلاستیک ها رو برداشتم و چند دونه کارامل شکلاتی بهش دادم .- برو این ها رو با دوست هات بخور .اون رفت و من دوباره به این فکر کردم که چقدر فرزاد بی لیاقته .فرزاد تا وارد خونش شدم چشمم به برادرش پندار خورد که روی مبل نشسته بود و یک دختر که پشتش بهم بود داشت پلاستیک یخ رو روی گونش می ذاشت . دختر انقدر خوشگل بود که چشمم روش موند. صورت سفید با لپ های گلی و موهای لخت بور و چشم های روشن. پوست سفیدش از زیر تیشرتی که داشت بیرون ریخته بود- سلامهردو نگاهم کردن و جواب سلامم رو دادن در حالی که نیم نگاهم روی دختره بود و به این فک ر می کردم که چقدر خوشگل تر از عکسش. پرسیدم :- چی شده گونت؟ بجای اون پنهان جواب داد :- باز دوباره دعواش شده .پوزخندی زدم .- دعواش شده یا کتک خورده.پسره بد نگاهم کرد اما محل ندادم پنهان گفت :- تو که می دونی داداش اهل کتک خوردن نیست پس برای چی می گی؟ با لودگی گفتم :- خوب حالا!پندار  گفت:- کجا به سلامتی؟ و با چشم به کوله م اشاره کرد. از روی دوشم برداشتم و گفتم :- برگشتم جون داداش. باشگاه بودم .- پس باید خسته باشی یک دوش بگیری بد نیست.- عالیم هست !بعد کوله م رو به سمت پنهان پرت کردم توی هوا گرفتنش.- خوشگل داداش این رو ببره توی اتاقم تا من از حموم بیام.می دونستم هر کدومشون یک روشون توی حموم دارن. همینطور که به سمت حموم می رفتم صدای پنهان رو شنیدم :- بچه پرو !بعد از یک دوش حسابی حوله لباسیه بادنجونی رنگش رو پوشیدم و بی پست 2 رز سرخ من...ادامه مطلب
ما را در سایت پست 2 رز سرخ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : go2cottage بازدید : 107 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 6:38

سورن:کی بود؟ عسل:به خدا... سورن کلافه دستی تو موهاش فروکرد وگفت: مانی بود؟ هوی هوی هوی این چی فکر کرده با خودش؟نه مثل اینکه آروم جلوش بایستم پررو می شه دور برمی داره.. عسل:تو چی فکر کردی؟هان؟مثل این که یادت رفته واسه ی چی اینجاییم؟ما این جاییم که اون پست 2 رز سرخ من...ادامه مطلب
ما را در سایت پست 2 رز سرخ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : go2cottage بازدید : 145 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 19:56

روژین معترض گفت،– مامان آخه خیلی تنهاست !– می دونم عزیزم، اما تو که داداشو باباتو می شناسی ، می خوای شر درست کنی؟شاخکاش آلارم دادن …«نکنه این فسقلی چیزای اون جوری تومغزش ؟ غلط کرده مگه من مرده باشم»– خوب خیلی اصرار می کنه…– ببین روژین اینا تازه دو سه پست 2 رز سرخ من...ادامه مطلب
ما را در سایت پست 2 رز سرخ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : go2cottage بازدید : 73 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 19:56

بسم اللهی گفتم و داخل رفتم. خونه مون دوبلکس بود، وسائل و چیدمان داخلیِ طبقه‌ی پایین عبارتند از: چهار قالی گلبهی و فندقی، مبل های سلطنتی گلبهی رنگ با قالب طلایی، روی دیوارهم دکور تزئینی خورشید طلایی وجود داشت، کاغذ دیواری‌هایی به رنگ دودی، خردلی و لیم پست 2 رز سرخ من...ادامه مطلب
ما را در سایت پست 2 رز سرخ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : go2cottage بازدید : 48 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 19:56

رها" تا پام ‌رو تو دانشگاه گذاشتم، از پشت یکی رو شونه‌ام زد. سارا بود: - سلام چطوری؟ - سلام روانی ترسیدم! - شنیدم با بنز میاین دانشگاه خانوم مهندس. - وای سارا، حرف نزن که کلافه‌ام! - چرا؟ عروس خانوم شیرینی نمی‌دین؟ - چرت نگو، وای از دست تو! - موهات خ پست 2 رز سرخ من...ادامه مطلب
ما را در سایت پست 2 رز سرخ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : go2cottage بازدید : 46 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 19:56

كاوه – باشه مي دم ! آخرش اينكه امشب سر بي شام زمين ميذاريم ديگه ! اگه شما راضي مي شين كه من امشب گشنه سر به بالين بذارم ، قبوله مي دم اما مي دونم كه شما ها خيلي دل رحم تر از اين حرفايين !فرزاد – اگه بستني رو ندي همين الان اينجا تحصن راه ميندازيم .كاو پست 2 رز سرخ من...ادامه مطلب
ما را در سایت پست 2 رز سرخ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : go2cottage بازدید : 70 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 19:56

- آراد یعنی من امشب از تو شام نگیرم فرزاد نیستم ... آراد با سرخوشی قهقهه زد و گفت: - کلاشی ... کاریت هم نمی شه کرد ... البته ببخشید غزل خانوم ... غزل که کنار من ایستاده بود خندید و گفت: - می شناسمش ... خواهش می کنم ... راحت باشین ... من و غزل می خندی پست 2 رز سرخ من...ادامه مطلب
ما را در سایت پست 2 رز سرخ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : go2cottage بازدید : 45 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 19:56

شبیه این گاوهایی شده بود که دستمال قرمز می گیرن جلوشون از سوراخ های بینی و گوش هاش انگار دود می زد بیرون... در حالی که از بین دندوناش عصبی صداش رو می داد بیرون گفت: بار آخرت باشه جلو من این حرف هارو می زنی فهمیدی؟ عسل:ول کن چونه ام رو...خوبه خودت شرو پست 2 رز سرخ من...ادامه مطلب
ما را در سایت پست 2 رز سرخ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : go2cottage بازدید : 213 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 19:56

سرد شده . بذار بخاري رو روشن كنم و كتري بذارم روش و يه چايي دم كنم .چايي دوباره دم كه مي خوري؟اشك تو چشماي كاوه جمع شد و گفت :كاوه – بخدا از خودم شرم دارم بهزاد . ما زندگيمون اونطوري و تو زندگيت اينطوري ! كاش بهم اجازه مي دادي مثل يه برادر كوچكتر ، ك پست 2 رز سرخ من...ادامه مطلب
ما را در سایت پست 2 رز سرخ من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : go2cottage بازدید : 106 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 19:56